هوا را ازمن بگیر...خنده ات را نه...

تو دنیایی که سیل غم همه جا هست، دیدن خنده خستگی رو از چشات گم میکنه ، حتی واسه ی اپسیلون، حتی ظاهری و تصنعی....

طبقه بندی موضوعی

الهی انتَ القویُ و اناَ الضعیف

يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۲ ب.ظ
آدم مثل ِ ی ماشین میمونه که اول روشنش میکنی توان داره، انرژی و سوخت داره ...
 مطمئنی از حرکت دادنش ، تو سربالایی و سرازیری ها میره ، تو سرما و گرما میره ، ولی سوختش ذره ذره کم میشه .. باید حواست به چراغش باشه که آلارم نزنه ، چون دیگه وامیسته ... هرکار کنی حتی قدمی نمیتونه برداره .... متوقف میشه تا وقتی دوباره سوخت و انرژی بهش برسه ..
بدترین موقع واستادن و تموم شدن ِ انرژیش وقتی ِ که تو مسیری هستی که هیچکس نیست، هیچ کمکی وجود نداره فقط خودتی و خودت .. به هر طرف نگاه میکنی کسی یا جایی به چشمت نمیخوره که بری ..
اینجـــاس دیگه رسما خاموش میشی ...
دست و پنجه نرم کردن با زندگی و غم هاش ، ذره ذره توان و سوختتُ به فنا میبره تا وقتی میرسی به زمانی که قدرتِ مبارزه کردن باهاشُ از دست میدی ..
الان دقیقا همون حال ُ و هوا رو دارم ... ی مسیر و بدون کمک و تحلیل رفتنِ توانم
رسما زندگی رو بغلم گرفتم و خاموش شدم ... دیگه انرژی و توانی برای روشن شدن ِ اراده و بلند شدن و حرکت دادنم نیست ... با تمام توان شروع کردم ولی کم اوردم و نای ادامه رو ندارم ...
حال ِ بدی ِ ببینی همه دارن حرکت میکنن و راه میرن ولی تو فقط باید نگاشون کنی و حتی نتونی اپسیلونی از جایی که هستی تکون بخوری ...

+ خدای ِ جان ، به قدرت ِ خودت ، از ضعف نجاتم بده ..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۱۲
اهو :)

نظرات  (۲)

انگار تو یه مردابی
هرچقد بیشتر دست و پا بزنی بیشتر غرق میشی
انگاری خودمم
پاسخ:
وقتی باطریت تموم شده باشه دست و پا هم نمیزنی دیگه ...
:((

یکی از دوستانم که در نوجوانی و جوانی ابتدا مادر و سپس پدر رو از دست داده بود و در 18 سالگی سرپرست برادر کوچکترش شده بود برایم تعریف می‌کرد که تنها در مغازه پدرم بودم و داشتم حساب و کتاب مشتری ها رو می‌رسیدم تا مدیون کسی نباشه...درویشی وارد مغازه شد و سراغ پدرم رو گرفت...تا گفتم مرحوم شده...چهره‌اش در هم کشیده شد و با ناراحتی گفت خدا رحمتش کنه،‌مرد خیلی خوبی بود، من همیشه براش کتاب می‌آوردم...مرد با خدایی بود!

وقتی چشم‌های بغض‌‎آلود من رو دید...دستی به سرم کشید و  با مهربانی گفت: خدا تو رو چقدر دوست داشته که به این زودی تنها شدی...خدا خواسته فقط و فقط واسه خودش باشی و لاغیر...

از اون به بعد کمتر احساس تنهایی کردم...

+ همیشه تنهایی چیز بدی نیست...گاهی می‌تونه نشونه خوبی باشه!

پاسخ:
تنهایی خیلی مقدس و خوب ه ... ولی وقتی نای بلند شدن نداری به دستی که کمکت کنه پاشی نیاز داری ... 
این چیزی ه که حتی خدا گفته ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">