مامان یعنی دوری و دوستی
چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۴ ب.ظ
با تموم وجودم دوسش دارم، نگاهش که میکنم دلم واسش میگیره. تحمل ی قطره اشک یا ناراحتی یا اندوه شو ندارم . پاکیش تو دنیام تکه . ولی هیچوقت نتونستم باهاش رابطه برقرار کنم . تمام دوست داشتنمون تو زندگی روزمره خلاصه شده و هر دو از حرف زدن واهمه داریم . شروع حرف زدنمون رسما به گریه و ناراحتی و اعصاب خوردی منجر میشه .
هردفه که حرف میزنم بهش میگم دختر با مادرش حرف نزنه باکی حرف بزنه،ولی ما هیچ جوره کنار نمیایم.
نمیتونم نگرانی بیش از حدشو درک کنم و متقابلا اونم نمیتونه درک کنه .
همیشه غبطه خوردم از دخترایی که مثل دوست با مامانشون درددل میکنن ..
ولی درکل آرامشش بسه برام ..
۹۴/۰۹/۲۵