تا خدایِ جان هست، امید هم هست......
چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸ ق.ظ
پرده رو کنار زدم بارون میزنه تو اتاق میخوره تو صورتم ، حس ِ ناب ِ آرامش ِ
بعضی وقتا دلم عجیب میگیره، تمومِ مقصرای ِ دلگیریم میان تو ذهنم ، از نزدیک ِ نزدیک ترینای زندگیم تا نسبی و سببی ها، همشونو تجسم میکنم و با بغض با تک تکشون حرف میزنم . دست ِ آخر همشونو میزنم کنار و خودمو بازخواست میکنم زورم به هیچکدوم نمیرسه، نمیخوام که برسه، ولی اختیار خودمو که دارم ، تموم ِ دق دلیای روزگارمو سر خودم خالی میکنم.....
تموم ِ آرزوهای ماند به گل، تموم ِ روزهای رنگارنگ ِ تبدیل شده به سراب ، تمومِ حسرت های زندگیم ، تموم ِ برق ِ نگاه هایی که به یک ثانیه نکشیده تار میشه و و و .... میشه دلیل ِ همه ی خستگیام.....
آرزوهایی که به اجبار ِ بقیه، با کم آوردن ِ خودم خیلی راحت از دنیام پر کشید .....
بعضی وقتا دلم عجیب میگیره، تمومِ مقصرای ِ دلگیریم میان تو ذهنم ، از نزدیک ِ نزدیک ترینای زندگیم تا نسبی و سببی ها، همشونو تجسم میکنم و با بغض با تک تکشون حرف میزنم . دست ِ آخر همشونو میزنم کنار و خودمو بازخواست میکنم زورم به هیچکدوم نمیرسه، نمیخوام که برسه، ولی اختیار خودمو که دارم ، تموم ِ دق دلیای روزگارمو سر خودم خالی میکنم.....
تموم ِ آرزوهای ماند به گل، تموم ِ روزهای رنگارنگ ِ تبدیل شده به سراب ، تمومِ حسرت های زندگیم ، تموم ِ برق ِ نگاه هایی که به یک ثانیه نکشیده تار میشه و و و .... میشه دلیل ِ همه ی خستگیام.....
آرزوهایی که به اجبار ِ بقیه، با کم آوردن ِ خودم خیلی راحت از دنیام پر کشید .....
چه فایده از عمری که رفت و دیگه یک اپسیلون هم به عقب بر نخواهد گشت. افسوس:(
ولی تا خدایِ جان هست امید هم هست:))
۹۴/۰۶/۰۴
دریغ، سود ندارد چو رفت کار از دست!
ناامید نباش هر روز فرصتی دوباره برای صعودی دوباره است!