نه اینکه تلاش نکرده باشی، نه ... اتفاقا خیلی زحمت کشیدی که به اینجا برسی ولی کم کم ذخیره ی وجودیِ دلت خالی میشه و دیگه کششِ هیچیُ نداری .. و وسط کار همه چی رو رها میکنی. رهااااا
مطلب حذف شد...
+خدای جانم دیدن بعضی رفتارا خیلی ناراحت کننده س ..
+خدای مهربونم منو نیازمند بنده هات نکن
+ خدا بزرگم به عشق حسین و زینب و قمربنی هاشم، دستمو رها نکن و شرمنده و بی اعتبارم نکن ..
یکنفر از اطرافیانم ازم پول خواست که یک هفته ای برگردونه، الان چندین هفته گذشته و اصلا عین خیالش نیست..
خیلی ازین بدقولی آ بدم میاد ، حداقل نمیتونی یک هفته ای برگردون بگو که آدم برنامه ریزی نکنه ..
هر دفه که این چیزارو میبینم میگم دفه آخرِ ولی بازم دلم نمیاد ..
اینقد که ی آهنگ و صدبار گوش دادم اخرشم سیر نشدم .. جناب سالار جان اگه می دونست اینقد بی جنبه م ، عمرا اگه این ترانه رو میخوند ..
دوستت دارم پریشان،شانه میخواهی چه کار؟!
دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار ؟!
تا ابد دور تو میگردم، بسوزان عشق را
ای که شاعر سوختی،پروانه میخواهی چه کار؟!
مردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه میخواهی چه کار؟!
مثل من آواره شو از چاردیواری در آ
در دل من قصر داری،خانه میخواهی چه کار؟!
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن پس شانه ی مردانه میخواهی چه کار؟!
ولی خداییش حقه که ندونسته صداشونو ببرن بالا تو اداره و هرچی میخوان بگن و بی حرمتی کنن بعدم بهت بگن حق داره تو سکوت کن ؟
امروز آقایی اومدن اداره و توضیح درمورد کارش بهش دادم ولی ایشون متوجه نشدن و شروع به فحاشی کردن بامن ... دست آخرم بهم گفتن این آقا جانبازن تو کوتاه بیا ..
آخه فحاشی ؟ اونم به خانوم؟ اونم با داد و فریاد ؟ مگه داریم ؟؟