هوا را ازمن بگیر...خنده ات را نه...

تو دنیایی که سیل غم همه جا هست، دیدن خنده خستگی رو از چشات گم میکنه ، حتی واسه ی اپسیلون، حتی ظاهری و تصنعی....

طبقه بندی موضوعی

خدایا خودت بگو من چیکار کنم با این بنده هات ؟

يكشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۲۳ ب.ظ
خیلی به ندرت پیش اومده برم مسجد نماز جماعت یا برم هیئت واسه مراسم یا برم روضه . منطقمم اینه آدم نمیتونه تو جمع خودشو تخلیه روحی کنه . رفتنش خوبه ولی من نمیتونم، حتی تونمازخونه ها هم از نمازم لذت نمیبرم، نمیتونم تو مراسم و هیئت ها دل و روحمو سبک کنم. همیشه واسه شارژ شدنم دنج ترین و خلوت ترین جاها رو انتخاب میکنم که مبادا کسی صدام و بشنوه یا گریه مو ببینه . دوست دارم وقتی با خدای جان حرف میزنم خودم باشم و خودش .
من اونو حس کنم فقط م خودش حالم و اشکمو ببینه نه بقیه .
حالا من که اینجوری م یعنی آدم غرب زده ایم مثلا ؟ یا مثلا از رسته کافرام ؟ یا اصلا معتقد نیستم ؟ 
خب این چه طرز تفکری ه ؟
آخه فرق حیوان و آدم مگر نه اینه که آدم قدرت تفکر و عقل داره ؟ پس چرا من این فرق رو به ندرت میبینم ؟
دیگه به جایی رسیدم که واقعا نمیدونم چیکار کنم ، خسته م ازین ریا کاری ها ، دیگه واقعا از خودم حالم بهم میخوره که مجبورم منطق و دیدگاهمو زیر پام له کنم اونم فقط بخاطر منطق ی مشت بی فرهنگ ..
اوق به همه ی اینا ..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۳
اهو :)

نظرات  (۱۱)

اوه اوه چقدر عصبی شدی آهو جان:)
منم خیلی از دست بی شعوری مردم حرص میخورم
شب شام غریبان من تو حال و هوای خودم بودم داشتم گریه میکردم بعد یه خانومه انقد بد نگاهم میکرد!
هی هم منو نشون میدادن میگفتن برای این خانوم هم دعا کنید!
خیلی رو اعصابه!

پاسخ:
آره بابا عصبی م کجاااااشو دیدی :دی 
من خداروشکر نمیتونم جلو بقیه گریه کنم، مشکل من اینه باید ظاهر و باورم بشه باب میل بقیه 
این متنا رو خیلی دوست دارم
پاسخ:
قابل نداشت :))
۰۳ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۱ مـــیـــمـــ ☺☺
اوق:/
پاسخ:
واقعاااا اوق 
من هیچ وقت برای دیگری پا رو باورام نذاشتم 
اون ادمارو میزارم کنار اما باورامو نه
گاهی برا خاطر مادرم کوتاه میام فقط
پاسخ:
باورام و نمیذارم کنار ولی دیدگاهمو باید مخفی کنم .. اونم نه از دیگری بلکه از اطرافیانم .. این اذیتم میکنه 
کاش بفهمیم به منطق و اعتقادات بقیه احترام بذاریم ..
۰۳ آبان ۹۴ ، ۲۳:۰۲ آریانا م.ف
انقدر بدبین نباش. صددرصد هیچکس کسی که تویه چنین جمع هایی نیست رو کافر نمیدونه و ادمای واقعی با منطق تقریبا خوب اینو درک میکنن که بعضیا به ارامش نیاز دارن. اما این به این معنی نیتس که ادمایی که تویه چنین مراسماتین ادمای ریاکارین . هست در همه مدل قشر ریاکاری وجود داره. 
اما من به جهانمون هنوز امیدوارم. به جایی که ریا روز به روز کمتر میشه. چون اگاهیا بیشتر میشه. 
پاسخ:
اصلا منظور من از ریاکار به افرادی که میرن مساجد نیست ..:)
منظور خودم بودم که باید برخلاف میلم که تنهایی خلسه کردن رو می پسندم، تو جمع باشم ..
ادمهای با منطق خوب که حرف ندارن :))
۰۳ آبان ۹۴ ، ۲۳:۴۱ آریانا م.ف
نه بابا تو که ریاکار نیستی. فقط تابع جمعی. 
پاسخ:
این بده دیگه نه ؟ 
هوای حوصله زتنهایی ابری ست.
پاسخ:
این درد اپیدمیِ ...
طاقت بیار رفیق طاقت بیار :)
۳۳سال طاقت بس نیست؟
۸سال زندگی درشهرغریب بس نیست؟
بسه خدایش
پاسخ:
چی بگم ! فقط اینو میدونم هر کدوم از ما به یک طریقی کم آوردیم وبی چاره ای داریم جز ادامه دادن زندگی ؟ 
میشه طناب پوسیده زندگی روپاره کرد.میشه.فقط عرضه میخواد.که دارم به خودم می قبولانم که دارم.:|
پاسخ:
پاره کردن طناب زندگی فقط باید توسط خدا باشه ربطی به عرضه ما نداره ..
حتی فکرکردن بهش هم قلب رو از خدا دور میکنه حواسمون باشه:)
۰۶ آبان ۹۴ ، ۰۴:۲۰ آریانا م.ف
زیادم بد نیست. همیشه که قرار نیست بر طبق دلمون عمل کنیم.
پاسخ:
بنظر من در مورد اعتقادات خوبه با دلت عمل کنی در این صورتِ که میتونی آرامش پیدا کنی :)

به قول مرحوم آیت الله بهجت  به آنچه می‌دانید درست است عمل کنید تا رستگار شوید.

نگران حرف‌های دیگران هم نباشید! مهم رضایت خداوند است نه رضایت خلق خدا.

پاسخ:
بله مهم رضایت اون بالا سری س ولی از آدما نمیشه گذشت اخه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">